روژينروژين، تا این لحظه: 14 سال و 14 روز سن داره

روژین دختر کوچولوی مامان و بابا

اینم نفسم

اینم عکی روژین خانم ماشاله یادتون نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــره
30 تير 1391

اصفهان

یه مسافرت چند روزه به اصفهان داشتیم اخه خاله مژده دوست مامانی خیلی اصرار میکرد که بریم اصفهان خونشون عمو امیر هم کلی اصرا و زنگ واز اونجایی که ما هم خسته بودیم و احتیاج به روحیه داشتیم و راه هم نزدیک بلوذ 5 شنبه شب رسیدیم اصفهان دو شنبه بر گشتیم شیراز خیلی خوش گذشت خیلی خیلی  
30 تير 1391

یه جمله قدیمی از خودم

  دخترم خوب زندگی کن بخاطر خودت وبه خاطر من  که هميشه   دوست داشتم  زيبا زندگي کنم . دوست داشتم اطرافم هميشه  پراز عطرياس باشد.( همه خوبند شايد من نمی توانم گلهای ياس  راببينم ) گل ياس من  دختر عزيزم دوستت دارم .  
16 تير 1391

مخملک

تب که داشتی بی دلیل نبود گلم دیروز دیدم صورتت شده پر دونه دباره بردمت دکتر اقای دکی گفت مخملک گرفتی الهی فدات شم من چند تا شربت به شربتات اضافه کرد که همش خواب اور بود اصلا حال نداره دخترکم دیشب خاله مژده از اصفهان اومده بود شیراز بیچاره به جایی که بره پیش مامانش اینا اومد خونه ما واسه شام شب هم موندن ولی صبح زود رفتن چون مامانش خیلی زنگ زدن گفتن بیاین بیان اخه نگران شما دختر گلم بود ولی شما سر شب ساعت 9 یا 10 بود خوابیدی خلاصه اینکه تا ساعت 3 بیدار بودیم من بسکه شب پر خوری کردم تا 6 صبح بیدار بودم لازانیا خوردم و 4 تا پیس پیتزا وای +پفک و چیبس اینم از مخملک شما در نیمه شعبان شب هم دعوت عمه من صدرا هستیم فردا هم احت...
15 تير 1391

فردا دباره میبرمت دکتر

بهتر شدی الهی شکر اما کامل خوب نشدی یهویی الکی گریه میکنی و بهونه میگیری فردا میبرمت ببینم علتش چیه نگرانتم گل مامان زود خوب شوووووووووووووو دوست دارم  
14 تير 1391

تب بدون دلیل

دیروز از ساعت 12 من و شما و بابایی و باباجون (بابا ی بابا)واسه کاری رفتیم بیرون تا ساعت 4 طول کشید   وقتی اومدیم شما داغ بودی واقعا داغ بودی تب خیلی بالایی داشتی حرارت از بدنت بلند میشد نهار بهت دادم و خوابوندمت ساعت 7 عصر بردمت دکتر دکتر گفت هیج جا عفونت نکرده ولی استامنفن دادو چرک خشک کن شب من نتونستم پیش بابا بخوابم اومدم تو اتاق شما از تب بالا داشتی هزیون میگفتی خیلی دلم سوخت تا صبح خواب به چشم من بابا نیومد بابا هم صبح امتحان داشت اما نتونست بخوابه تا امروز زنگ زدم به دکترت گفت شیاف برات بزاریم الهی شکر الان یکم بهتری و تب اومده پایین خلاصه از دیروز تا امروز خیلی نگرانتم دختر گلم زود خوب شو دلم برا شیطونیات ...
12 تير 1391